حرفای عشقولانه ی من و خداجون!

 سرمه نوشت:

وااااااااااااای دل سرمه واسه اقاش تنگ شده!!! 

خدایا دوسش دارم خیلی بیشتر همیشه.... 

واسم نگهش دار... 

عااااااااااااااااااااااشقتم محمدم!

نظرات 5 + ارسال نظر
مائده دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 12:20 http://www.sokotesard.blogsky.com

واهی واهی چ عجب سرمه جون!ننوشتی ننوشی حالاکه نوشتی چی نوشتی!باباخوبه توباهاش اس بازیم کردی وکلوبم هسی چ خبره ای حرف عشقولانه خودنکه دارباش اخه دختر
خخ دست بهم نمیرسه

امین دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 15:17

سلام خوبم مرسی
سلام سرمه خانم
چشم بازم میام
ممنون شما لطف دارید

امین دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 23:53 http://over.blogsky.com/

سلام بله هستن خوشبحتانه
بر عکس خواهرش و دخملای دیگه
رابطه ای که باهاش نداشتم و ندارم
اهل این برنامه ها نیس
منم نیستم
داستانش مفصله توی پست های مخاطب خاص نوشتم شون

من رابطه ای ک توکامنتم نوشتم برحسب بعدنوشت خودتون بود.

بهله پس حتمامیام میخونمشون نکه کنجکاوم واس این.;)


به قول خودتون بعدنوشت:رفتم بخونم ضایع شدم:(
عاااااقاایناکه رمززززداشت!:()

امین سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 10:59 http://over.blogsky.com

نه مائده خانم
این حرفا چیه ، تقصیر منه
که اینطوری نوشتم
بی خیال تو رو خدا ، خودتون رو اصلا ناراحت نکنید
چی شده مگه
حوصله خودتون پست های رمز دار رو دارید ؟؟

صورتی سه‌شنبه 1 مرداد 1392 ساعت 12:00

سلام
ممنون
اومدم
وااا چرا باز نمیکنه مث بقیه عکسا هست که
شاید اشتباه میذارین

سلام مرسی اومدی
نیدونم چرا
میرم تواوازک کپی میکنم میذارم توپستام ولی گوشش ضربدرمیزنه بازنمیکن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.